246150

نقش مدیران در مهار تورم و رشد تولید

دنیای معدن: در سال‌های اخیر، وقوع شوک‌های اقتصادی در بازار مسکن، خودرو، طلا و افزایش سرسام آور هزینه‌های زندگی، حکایت از این موضوع دارد که برخی از سیاستهای تولیدی و اقتصادی کشور، بر پایه عقلانیت و سودمندی اجتماعی نبوده، بلکه در اثر ضعف در دانش و تجربه برخی از مدیران و مسئولان بوده است که سبب گردیده تا اقشار وسیعی از جامعه در گرداب تورم و گرانی گرفتار شوند.

از آن‌جاکه، تدوین، تصویب و اجرای برنامه‌ها و سیاستهای تولیدی و اقتصادی توسط مدیران صورت می‌گیرد بنابراین، نقش مدیران در مهار تورم و رشد تولید، انکارناپذیر است. همان طوری که، مدیران کارآمد و شایسته، این توانمندی را دارند تا با رشد تولید، افزایش عرضه از طریق واردات و کنترل تقاضا، سطح عمومی قیمتها(تورم) را کنترل و تنظیم نمایند مدیران ناکارآمد و ضعیف، این زمینه را به‌وجود می‌آورند تا با تصمیمات غیرعقلایی و غیرکارشناسی، بازار عرضه، تقاضا و قیمت را در تله اقتصادی گرفتار سازند.

مکانیزم اقتصادی با این تصمیمات از حالت توازن و تعادل خارج شده و بستری به وجود می‌آورد تا تورم و گرانی همراه با رکود اقتصادی،‌گریبان طبقات ضعیف و متوسط جامعه را بگیرد. بنابراین، رشد تولید و مهار تورم، تابع عملکرد مدیران است. همان گونه که مدیر متخصص، باتجربه و متعهد، توانایی آن را دارد تا تورم را متعادل نگه دارد برعکس، مدیر غیرمتخصص، بی‌تجربه و غیرمتعهد، بر آتش تورم و گرانی دامن می‌زند. 

تورم در واقع، یک پدیده پولی است و طبیعت دو قطبی دارد که اگر به صورت متعادل و با نرخ کمتر از پنج درصد در سال افزایش یابد انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری و رشد تولید بوده و به صورت قطب تقویت‌کننده اقتصاد ملی، موجب رشد و شکوفایی اقتصاد و اشتغال می‌شود اما، اگر، تورم کنترل نشود و به صورت افسارگسیخته و با نرخ بیشتر از 20 درصد در سال افزایش یابد تهدیدی برای تولیدکننده کالا، تامین‌کننده مواد اولیه و مصرف‌کننده است و به صورت قطب تضعیف‌کننده اقتصاد ملی، موجب گرانی، رکود و کسادی(تعطیلی و بیکاری) و فقر و تنگدستی اقشار وسیعی از جامعه خواهد بود.

سیاستهایی مانند رشد بی‌رویه نقدینگی، فروش ارز با قیمت بیشتر از بودجه مصوب و اجرای طرح‌ها و پروژه‌های غیراقتصادی و راکد، نه تنها، کمکی به وضع موجود نمی‌کند و نفعی برای بهبود زندگی مردم ندارد بلکه به معیشت زندگی مردم لطمه وارد می‌سازد و اقتصاد کشور را با تورم رکودی مواجه می‌سازد و سبب می‌شود تا ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم به شدت کاهش یابد. به همین دلیل، مسئولان و کارگزاران کشور، همواره خواستار رشد و رونق تولید، اشتغال و مهار تورم هستند و بزرگان دین، پیامبران، امامان و علما نیز در بیانات خود، بر مقابله با فقر و تنگدستی تاکید دارند. چنان‌که، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: « فقر، انسانها را به فساد و کفر می‌کشاند.» و حضرت علی(ع) فرمودند:« فقر، آرامش روحی و روانی فرد را بر هم می‌زند و باعث‌اندوه می‌شود.» و امام صادق(ع) نیز فرمودند: « فقر، مرگ غیرطبیعی است که سبب می‌شود تا دین، ایمان و اخلاق از بین برود.»

بنابراین، احکام عقلی و نقلی حکم می‌کنند که مسئولان اقتصادی در انجام وظایف و تکلیف عملی خود، براساس اصل احتیاط عقلی، بهترین راه‌حل را انتخاب کنند تا به رشد و رونق تولید و مهار تورم دست یابند و بر اساس قاعده دفع ضرر محتمل، از تصمیماتی که به اقتصاد کشور آسیب احتمالی وارد می‌سازد اجتناب نمایند تا اقتصاد کشور دچار آشفتگی در قیمتها و تکینگی اقتصادی نشود. 

با نگاهی به روند وضعیت اقتصادی و بازخوانی تجربیات کشورهای موفق دنیا، ملاحظه می‌شود دولت‌هایی در مهار تورم و رشد تولید و ایجاد رفاه اقتصادی و اجتماعی موفق بوده‌اند که در عرصه سیاست خارجی، به منافع ملی و مصالح عمومی توجه ویژه‌ای دارند و در عرصه سیاست داخلی نیز بر افزایش رشد اقتصادی، اصلاح ساختار نظام مالیاتی و اجرای نظام ارزی مدیریت شده تاکید دارند. 

عوامل موفقیت مدیران

پیشگیری از شوک‌های اقتصادی، ایجاد توازن در عرضه و تقاضا، کنترل رشد نقدینگی و بهبود فضای کسب و کار و رفاه اقتصادی و اجتماعی، نیاز به مدیران شایسته دارد. بنابراین پنج عامل کلیدی که سبب می‌شود مدیر درکسب و کار خود، فردی موفق و محبوب محسوب شود عبارتنداز:

1)اولین عامل کلیدی؛ این است که مدیر درک عمیق از مسائل و مشکلات اقتصادی مردم داشته باشد. شناخت و درک صحیح مدیر نسبت به مشکلات معیشتی مردم، سبب می‌شود تا او بهتر بتواند تصمیمات درست و منطقی بگیرد. مدیری که در انبوهی از ثروت و سرمایه، غوطه ور باشد نمی‌تواند درک درستی از فشار و سنگینی بار تورم و گرانی داشته باشد. 

2)دومین عامل کلیدی؛ این است که مدیر انگیزه و اراده قوی برای مهار تورم و رشد تولید داشته باشد. شناخت و درک صحیح مدیران و مسئولان نسبت به مشکلات اقتصادی جامعه، در صورتی موثر و کارساز خواهد بود که انگیزه و اداره قوی برای خدمت به آحاد جامعه و مهار تورم و رشد تولید وجود داشته باشد. مدیری که درک عمیق و اداره قوی برای حل مشکلات اقتصادی جامعه نداشته باشد نمی‌تواند برنامه‌های درست و موثری در جهت رفع فقر و بیکاری ارائه نماید.  

3) مدیر از دانش و تخصص لازم و کافی برخوردار باشد. سومین عامل کلیدی موفقیت مدیران داشتن دانش و تخصص لازم و کافی است. دانش و تجربه لازم و کافی، به مدیر این امکان را می‌دهد تا فاصله بین واقعیت و حقیقت را به درستی تحلیل و ارزیابی نماید و با استفاده از دانش و تخصص یا با بهره‌گیری از افراد خبره و شایسته، بتواند به رشد مورد انتظار تولید و مهار تورم دست یابد. 

4) چهارمین عامل کلیدی این است که مدیر، مدبر و آینده نگر باشد. تحلیل و ارزیابی درست و منطقی در صورتی سودمند و موثر است که با تدبیر و آینده نگری همراه باشد. در واقع، مدیر با تصمیمات مدبرانه و هوشمندانه می‌تواند سودمندی اجتماعی را تضمین نماید. به همین دلیل، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: « هیچ عقلی همانند تدبیر نیست.» و حضرت علی‌(ع)فرمودند که «تدبیر خوب، اساس اصلاح زندگی و موجب توانگری می‌شود و تدبیر بد، فقر و تنگدستی به بار می‌آورد.»

5) عمل هدفمند و منسجم مدیر؛ پنجمین عامل کلیدی موفقیت اوست. هدفمندی مدیر، مستلزم تفکر سیستمی، توان هماهنگی، برقراری ارتباط موثر و سازنده با دیگران است. درحقیقت، جامعه در صورتی به سودمندی اقتصادی و رفاه اجتماعی مطلوب دست می‌یابد که مدیران و مسئولان آن، علاوه‌بر داشتن دانش و تجربه و اهداف درست و منطقی، به صورت هماهنگ و منسجم عمل نمایند. بنابراین، عدم دستیابی به اهداف برنامه‌های پنجساله توسعه که میانگین سطح دست یابی به اهداف، حدود 50 درصد بوده یا میانگین نرخ تورم پنج سال اخیرکه حدود 40 درصد است حکایت از این موضوع دارد که در انتخاب مدیران به پنج عامل کلیدی توجه ویژه‌ای به عمل نیامده است. 

فرزاد بزرگی 

 

دیدگاهتان را بنویسید