علی دایی من را فیلم باز کرد/ بزرگترین اشتباه استقلال تعویض حجازی با فیروز کریمی بود/ کم تجربه بودم؛ فکر میکردم بازی در استقلال یعنی تمام!
دنیای معدن- پیروز قربانی مدافع پیشین استقلال میگوید: فکر میکردم همین که فیکس استقلال باشم کافی است و البته کم تجربه بودم.
به گزارش دنیای معدن و به نقل از خبر ورزشی؛ محله جوادیه تهران یا محلهی لوطیها و داش مشدیها تهران قدیم یکی از معروفترین محلات جنوبی تهران است که حدود ۷۰ سال قدمت دارد. یکی از ویژگیهای محله جوادیه تربیت ورزشکاران، کشتی گیران و فوتبالیستهای مستعدی بود که به ردههای مختلف ملی معرفی شده و برای این مملکت افتخار کسب کردند. یکی از این جوانان ورزشکار و فوتبالیست پیروز قربانی است. سالهاست خودش را میشناسم و پیش از آن پدر مرحومش را که یکی از پرچمداران و لوطیهای محله جوادیه بود.
به خاطر ذات جنوب شهری بودن، نگارنده از دیرباز مطالعات و تحقیقاتی در باب لوطیان شهر تهران و حتی فرزندان آنها داشته و به خوبی با پدر پیروز قربانی آشنا بودم. در مراسم تشییع و خاکسپاری پدرش، بازیکنان و مربیان استقلال از حضور پررنگ جماعت پهلوان، داش مشتی و پرچمداران تهران با تعجب حرف زده و باور نمیکردند آن همه آدم به مراسم آمده باشند.
شاید فکرش را نمیکردم پیروز قربانی تحصیلکرده، باسواد و اهل مطالعه این چنین با شوق و ذوق از پدر لوطی خودش صحبت کند و شاید پیش از این فقط دکتر محمد دادکان را با این روحیه دیده بودم. به کاپیتان سابق استقلال ارادت زیادی داشته و دارم که خودش هم میداند اما با شنیدن صحبتهایش درخصوص پدر، ارادتم بیشتر شد. این بار در حالی سراغ پیروز قربانی رفتم تا از گذشتهها صحبت کنیم که نه سؤالی از قبل آماده کرده بودم و نه خودش خبر داشت!
با این وجود مدافع سابق تیم ملی و استقلال درحالی با رویی باز و مهربانانه پاسخگوی پرسشهایم شد که در رستوران مشغول سفارش غذا بود و ... جا دارد از این دوست قدیمی تشکر کنم. با این مقدمه نسبتا بلند از شما دعوت میکنم مصاحبه خبرورزشی با پیروز قربانی را بخوانید؛
فوتبالیست تحصیلکرده ترکیب نایاب و کمیابی در فوتبال ماست. پیروز قربانی اما یکی از فوتبالیستهای تحصیلکرده کشورمان محسوب میشود. توضیحی میدهید؟
درس من خیلی خوب بود و همیشه در مدرسه شاگرد اول بودم. باورتان نمیشود اما همواره معدل من ۲۰ میشد و شاید اگر دنبال فوتبال نمیرفتم در زمینه درسی میتوانستم به مدارج بالاتری هم برسم.
مهدی مهدوی کیا هم شاگرد اول کل مدرسه ما (مشهدی رحیم، منطقه ۱۴) بود اما فوتبال و اردوهای مختلف ملی اجازه نداد ادامه تحصیل دهد. این درحالیست که شما فوق لیسانس خود را گرفتید؟
خانواده من، برادر و خواهرانم همه درسخوان بودند و این علاقه از قدیم وجود داشت. ابتدا مدیریت صنعتی را از دانشگاه سراسری گرفتم و سپس تا مقطع فوق لیسانس مدیریت ورزشی ادامه دادم.
رشته تحصیلی شما در دبیرستان چه بود؟
ریاضی فیزیک میخواندم. همان اوایل مهندسی متالوژی دانشگاه سراسری قبول شدم اما مجبور شدم فوتبال را انتخاب کنم و چند سال بعد مدیریت صنعتی خواندم.
پیروز قربانی اهل جنوب شهر تهران است. بچه جوادیه بودن با درسخوان بودن جور در میآید؟
(میخندد) به محله قدیمی خودم همیشه افتخار میکنم. من هم بچگی کردم، شیطنت کردم، بازی کردم و حتی بارها و بارها در کوچه و خیابان دعوا کردم تا خودم را بالا بکشم. بچههای جوادیه یا اصولا پایین شهر تهران تک بُعدی نبوده و نیستند. درسخوان بودم اما همیشه پایه فوتبال گل کوچک و زمین خاکی بودم. گروهی بچه محل بودیم که سالها حتی تا اواسط حضورم در استقلال هفته ای یک بار دور هم جمع میشدیم و در زمین خاکی فوتبال بازی میکردیم. رفاقت من و این بچه محلهایم بیشتر از ۳۰ سال ادامه داشته است.
از آن جمع کسی هم بود که مثل خود شما معروف شود؟
معروف به آن صورت نه ولی روی رفاقت آنها همیشه و تا ابد میشود حساب باز کرد.
کس دیگری هم از خانواده شما در زمین خاکی بازی میکرد؟
برادرم مجتبی قربانی مهاجم تیم شهدای جوادیه بود و فوتبالیست خوبی میتوانست شود منتهای مراتب به خاطر درس و تحصیل قید ورزش حرفه ای را زد.
خدا پدرشما را بیامرزد. میدانم یکی از لوطیهای محله جوادیه و جنوب شهر تهران بود که اسم و رسم زیادی هم داشت. آن مرحوم مشکلی با فوتبال بازی کردن پیروز قربانی نداشت؟
نه تنها مخالف نبود بلکه همیشه من را تشویق میکرد. (با شوق فراوان) همیشه به وجود پدرم افتخار کرده و آرزو میکنم کاش نوک سوزن از مرام و معرفت او را داشتم.
درجمع فوتبالیستها دکتر محمد دادکان همیشه از پدرش که از یکه بزنهای قدیم تهران بوده به نیکی یاد میکند.
بله، حاج مصطفی پادگان (لقب پدر دکتر دادکان) از چهرههای بنام و پرچمداران اسبق تهران بوده است. مردمدار، مشتی و دست به خیر که هنوز هم اسمش ورد زبان بچههای جنوب شهر تهران است.
زمانی که دکتر محمد دادکان رئیس فدراسیون فوتبال بود فرصتی پیش آمد که در این رابطه صحبت کنید. شما وجوه اشتراکاتی به هر حال داشتید؟
نه، اصلا چنین اخلاقی نداشتم و نمیخواستم از نفوذ یا آشنایی پدرم استفاده کنم. پدرم یکی از بزرگان محل، بچه هیئتی و به اندازه خودش لوطی و پرچمدار بود اما حتی اجازه نمیدادم سرتمرین یا بازیهایم بیاید!
چرا؟
دوست نداشتم. یک بار بنده خدا یواشکی آمده بود بازی من را دیده بود و وقتی خبردار شدم رفتم منزل و گفتم خواهش میکنم دیگر سر مسابقات من نیایید!
دلیلش را نگفتید؟
میخواستم روی پای خودم بایستم. یک غروری نزد ما بچههای پایین شهر همیشه بوده که دوست نداشتیم دیگران فکر کنند با حمایت یا پارتی بازی پدر بالا آمدیم. من همیشه این روحیه را داشتم.
با چنین مشخصاتی شاید تصور عمومی بر این بود که پیروز قربانی در زمین مسابقه یک فوتبالیست به قول معروف بزن بهادر و دعوایی شود؟
نه، لوطی بودن فقط به بزن بهادر بودن نیست. ادب، معرفت و انسانیت همیشه مرتبه ای بالاتر دارد و...
درست است. خدابیامرز طیب حاج رضایی بچه محل ما بود. شاید بودند کسانی که ۱۰ برابر طیب خان دعوا کردند اما اسمینشدند چون کارهایی انجام دادند که نباید میکردند. طیب خان بیشتر از دعواهایش، جهیزیه داد، برای افراد بی بضاعت مسکن تهیه کرد و خیلیها را سرکار برد تا اسمیماندگار در تاریخ لوطی گری تهران و ایران برای خودش دست و پا کند.
منظورم همین موارد بود. دعوا کردن، کتک زدن و زندان رفتن و... بخش کوچکی از کتاب لاتی و لوطی گری است و بالاتر از آن ادب، مردمداری، سفره داری و دستگیری از مردم است.
ولی نمیشود کتمان کرد که به هرحال به بازیکنان لوطی منش علاقه بیشتری داشتید. پوشیدن پیراهن شماره ۲۰ مهدیهاشمینسب در استقلال و... توضیح میدهید؟
همیشه به رفاقت با مهدیهاشمینسب افتخار کرده و میکنم. او هنوز هم از دوستان خوب، مشتی و با معرفت من است که با یکدیگر در ارتباط هستیم. زمانی که از استقلال جدا شد خیلی ناراحت شدم. میتوانست چند سال دیگر در استقلال با قدرت بازی کند اما به هرحال رفت. .وقتی رفت از خودش اجازه گرفتم شماره ۲۰ او را بپوشم که با بزرگواری اجازه داد و خیلی هم استقبال کرد.
خاطرهای هم از مهدی هاشمینسب دارید؟
هرگز فراموش نمیکنم سال ۱۳۸۰ را که مادرم از دنیا رفت. من جوانی بودم که از تیم امیدهای استقلال گاهی در تمرین بزرگسالان شرکت میکردم و حتی معلوم نبود بتوانم به این رده برسم یا نه؟ با این وجود روز مراسم دیدم مهدیهاشمینسب که چهره سرشناس فوتبال ایران بود و از پرسپولیس به استقلال آمده بود به همراه محمود فکری در آن مراسم ختم شرکت کرد. آن کار مهدیهاشمینسب و محمود فکری را هرگز فراموش نخواهم کرد.
خداوند مادرتان را رحمت کند. میخواهم به ۴ سال بعد برویم و دربی ۵۸ که استقلال با گل دقیقه ۹۳ پیروز قربانی یکی از تاریخی ترین بردهای خود مقابل پرسپولیس را تجربه کرد. تصور خودم درآن مقطع این بود که پیروز قربانی میتواند چند سال نان آن گل را بخورد اما...؟
(با تعجب) چه طور؟!
به هر حال شاید فکر میکردم شما فیکس تیم ملی شوید و...
شاید اگر نگرش امروز را داشتم همین اتفاق میافتاد. یک مقدار به طرز تفکر خودم برمیگشت و بخشی هم به مربیان تیم ملی برمیگشت که فقط بازیکنان خاصی را میدیدند.
مشکل بخش اول که نگرش خودتان بود چه بود؟
اینکه بازی در استقلال یعنی تمام! فکر میکردم همین که فیکس استقلال باشم کافی است و البته کم تجربه بودم.
و اما مربیان تیم ملی؟
من نمیخواهم از برانکو ایراد بگیرم. به هرحال مربیان در خط دفاع به ویژه مرکز آن همواره دنبال زوج سازی هستند و شاید اصل ماجرا همین بوده باشد. هرچند دعوت برخی مدافعان ضعیف از یک باشگاه خاص درآن مقطع انتقادات کارشناسان و رسانههای زیادی را به دنبال داشت.
منظورتان باشگاه فولاد در آن مقطع است؟
قبول دارم مربیگری سلیقه ای است اما حمایت مربیان تیم ملی از برخی مدافعان ضعیف دیگر خیلی تابلو بود! یکسریها واقعا شایسته دعوت به تیم ملی نبودند ولی فیکس هم بازی میکردند و ... گذشتهها گذشته است و دیگر شکایتی ندارم.
از حضور در استقلال و بازی در این تیم چقدر رضایت دارید؟
خیلی! ۳ قهرمانی در لیگ برتر، ۲ بار قهرمانی درجام حذفی و سالها خاطره که با دنیا عوض نمیکنم.
دوره ای هم بوده که از بازی در استقلال لذت نبرده باشید؟!
نه این طور اما یکی از بزرگ ترین اشتباهات مدیریتی شاید تعویض مرحوم ناصر حجازی و آوردن فیروز کریمیبود. شاید خود آقای فتح الله زاده هم تصور نمیکرد گزینه مورد نظرش این قدر ضعیف عمل کند. آن دوران نه تنها برای من بلکه خیلی از بازیکنان استقلال سخت بود. نتایج هم که مشخص است.
ولی فیروز کریمی یک مربی جوان و کم تجربه نبود و با کوهی از افتخار و تجربه به استقلال آمده بود. شاید به خاطر دواندن بازیکنان استقلال در استادیوم آزادی پس از شکست برابر صنعت نفت آبادان این حرف را میزنید؟
اتفاقا من جزو کسانی بودم که آن روز ندویدم و جلوی این کار بسیار زشت فیروز کریمیایستادم. آن کار فقط یک شو آف و فرار به جلوی سرمربی بود. من گفتم دنبال درگیری و دعوا نبودم اما تربیت خانوادگیام به گونه ای بود که جلوی حرف زور سر خم نمیکردم و میایستادم. به همین خاطر حدود نیم فصل اخراج شدم.
در ادامه با آمدن امیر قلعه نویی شرایط عوض شد؟
بله، همان سال قهرمان جام حذفی کشور و سال بعد آن لیگ برتر شدیم.
فکر میکنم بیشترین همکاری در استقلال به عنوان بازیکن را با امیر قلعه نویی داشتید. الان رابطه شما با او چه طور است؟
رابطه ای معمولی است. من بازیکن بودم و امیر قلعه نویی سرمربی استقلال و خاطرات خوبی هم داریم اما خودم همیشه و حتی با بچه محلهایم هم رابطه مشخصی داشته و خط قرمزهایی همواره برای خودم گذاشتهام.
پس از ۹ فصل بازی در استقلال مجبور شدید به مس کرمان بروید. از آن جدایی بگویید؟
متأسفانه یکسری اتفاقات افتاد که مجبور به جدایی شدم. یکسری که اصلا دوست ندارم حتی اسمشان را بیاورم نمیخواستند پیروز قربانی در استقلال باشد. با خودم گفتم به کرمان میروم و دوباره به استقلال برمیگردم اما... نشد! البته ناشکر نیستم و شاید دو سه بازیکن باشند که از جوانان استقلال به بازوبند کاپیتانی بزرگسالان این تیم رسیده باشند. من، مهدی پاشازاده و صادق ورمزیار جزو معدود کسانی هستیم که از جوانان به بازوبند کاپیتانی استقلال رسیدیم که غرورانگیز است.
در همان مقطعی که درحال جدایی از استقلال بودید در مغازه فروش محصولات ویدئویی هزاردستان در خیابان ولیعصر تقاطع خیابان شهید مطهری با هم برخورد کردیم. ما جمعی خبرنگار فیلم باز بودیم و باور نمیکردیم یک فوتبالیست هم در پاتوق همیشگیمان حاضر شود؟
بله، تماشای فیلم سینمایی یکی از تفریحات قدیمی من است. همین الان هم بیش از ۴ هزار حلقه DVD فیلم سینمایی دارم که همه را آرشیو کردم. با وسواس خاصی جایی برای این فیلمها تعبیه کرده و آمار تک تک را دارم.
اگر اجازه بدهید یک مقدار از فضای فوتبال فاصله بگیریم. این علاقه به سینما از کجا آمده است؟ معمولا فوتبالیستها خیلی فیلم باز نیستند که ...
راستش را بخواهید از فوتبال آمد! من علاقه زیادی به علی دایی داشته و دارم و یک جورهایی این چهره بین المللی فوتبال ایران من را فیلم باز کرد!
جدا؟!
بله، به همراه تیم ملی در کشور چین بودیم که علی دایی به بازار رفت و با یک دسته بزرگ DVD و فیلم خارجی برگشت! پرسیدم علی آقا اینها چیست که گفت فیلم سینمایی و من هم از همان روز بیشتر علاقمند شدم و الان خودم آرشیو کاملی از هرنوع فیلمیفکرش را بکنید جمع آوری کرده ام.
البته بچههای جنوب شهر تهران اغلب با فیلمهایی مثل قیصر و گوزنها عشق فیلم شده و...
فیلمهای استاد کیمیایی و آقای وثوقی را که بارها و بارها دیده و میبینم. اتفاقا موافق واژه فیلمفارسی هم نیستم و معتقدم در آن دوره کارگردانانی مثل کیمیایی، مهرجویی، حاتمی، نادری، گُله و... نابغه و بسیار با استعداد بودند.
فیلمفارسی اصطلاحی است که نخستین بار توسط هوشنگ کاووسی در مجله فردوسی برای سینمای عامهپسند ایران به کار برد درحالی که درهمان مقطع هم شاهکارهای سینمایی نظیر گاو، قیصر، تنگسیر، رگبار و... از دل سینما بیرون آمده بود.
سینما و اساتید آن در هر ژانر و دورانی قابل تقدیر بوده و هستند.
هنرپیشه مورد علاقه پیروز قربانی چه کسی است؟
من همیشه دو هنرپیشه را ستایش کردهام چون هرگز فیلم بد و ضعیف نداشته اند. یکی دنزل واشنگتن بوده است و دیگری راسل کرو!
و کارگردانی که کارهایش را بیشتر دوست داشته باشید؟
کارگردانهای خارجی زیادی هستند که واقعا نمیتوان یکی یکی اسم آورد اما از میان ایرانیها در عصر فعلی به کارهای ابراهیم حاتمیکیا و محمد حسین لطیفی علاقه بیشتری دارم.
با توجه به علاقه ای که به سینما دارید تا به حال پیشنهادی برای بازیگری داشتید؟
نه پیشنهاد داشتم و نه علاقه دارم وارد این عرصه شوم. به هرحال هر کسی را بهر کاری ساخته اند.
دلیل این پرسش موفقیت پژمان جمشیدی در سینماست. فکرش را میکردید یک فوتبالیست تبدیل به یکی از پولسازترین هنرپیشههای این مملکت شود؟
باعث افتخار ما فوتبالیهاست و من وقتی موفقیتهای پژمان را در سینما و تلویزیون میبینم لذت میبرم. زمانی که در بدو ورود به سینما برخی اهالی این رشته یا خبرنگاران سینمایی برخورد بدی با پژمان جمشیدی داشتند یا حتی گاهی این موضوع به تمسخر گرفته میشد بسیار ناراحت میشدم. با این حال خوشحالم او راه خودش را پیدا کرد و بی توجه به آن رفتارهای زشت توانست خودش را به شدت به سینما تحمیل کند. همه فیلمهای پژمان جمشیدی را دیده و از تمام آنها لذت برده ام.
برگردیم به فوتبال! روز خداحافظی و صبای قم... خودتان توضیح میدهید؟
در تیم صبای قم بازی میکردم و به نوعی بازیکن بزرگ تر تیم محسوب میشدم. باشگاه حق بازیکنان را نمیداد و من به عنوان بزرگ تر بچهها باید اقدامیمیکردم. مصاحبه ای انجام دادم که باشگاه ۲ هفته من را اخراج کرد. به همراه همسرم به شمال کشور مسافرت کرده بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. پشت خط سرپرست تیم صبای قم بود و مقدمه چینی کرد تا جریمهام را بگوید و وقتی اسم اخراج را آورد همان جا تلفن را قطع کرده و به همسرم گفتم خداحافظ فوتبال! به همین راحتی و بدون هیچ برنامه ریزی قبلی تصمیم به خداحافظی از بازی گرفتم و به قول معروف کفشهایم را آویزان کردم.
ایده مربیگری از چه زمانی شروع شد؟
باور نمیکنید اما دوران سرمربیگری کُخ در استقلال من از تمرینات این مربی کاربلد آلمانی نُت برداری میکردم. از همان زمان به مربیگری علاقمند شدم و سعی کردم زبان انگلیسی خودم را تقویت کنم. الان خدا را شکر به قدری پیشرفت کردم که حتی گاهی فکر میکنم بتوانم کتاب ترجمه کنم یا حتی در این عرصه فعالیت کنم.
در سالهای مربیگری هم پیشنهادات خوبی به عنوان دستیار از استقلال و تیمهای بزرگ داشتید اما فقط با ابراهیم صادقی کار کردید. اگر زودتر دستیار میشدید بهتر نبود؟
قبول دارم یکسری تصمیمات عجولانه گرفتم اما از اول هدف من سرمربیگری بود. شاید میتوانستم با قبول پیشنهادات خوب به عنوان دستیار سرعت بیشتری به روند مربیگری خودم بدهم.
البته خیلیها معتقدند در فوتبال امروز ایران پیدا کردن تیم خوب و پولدار نیازمند لابی کردن و داشتن یکسری ارتباطات خاص است. با این حرف موافقید؟
دقیقا درست است. در فوتبال ایران و با رشد مدیران غیرفوتبالی دیگر هیچ قاعده و قانونی برای انتخاب مربی وجود ندارد. من که عمری بازی کردم این موضوع را متوجه میشوم و میبینم طرف امسال تیم میاندازد و بلافاصله فردایش تیم جدید میگیرد اما یکسری مربیان توانمند دائم باید خانه نشین شوند.
در مربیگری بیشتر علاقمند به سبک کاری چه کسی هستید؟
پپ گواردیولا یک پدیده نادر در مربیگری است. وقتی فیلم بازیهای تیم گواردیولا را نگاه میکنید انگار مشغول تماشای یک فیلم اکشن هستید. استاد اوست و بقیه مثل کلوپ، توخل و ... دنبال گواردیولا! البته به یک مربی مؤلف هم علاقه دارم که مارچلو بیلساست. چنین مربیانی فلسفه آینده فوتبال دنیا را تعیین میکنند.
در فوتبال ایران هم مربی مؤلف داریم؟
نه تنها نداریم بلکه بسیار از این تعریف دور هستیم. شاید به همین دلیل هم باشد که وقتی به لیگ قهرمانان میرویم آسیا به فوتبال ما میخندد!
سقف آرزوهای پیروز قربانی در فوتبال و زندگی؟
سقف یا رؤیای خاصی ندارم. با اخلاق و روحیات خاص خودم جلو میروم و تا یک جایی پیش میروم ببینم چه میشود؟ شاید هم از این فوتبال سوت شوم اما از اخلاق، قواعد و خط و خطوطی که برای خودم گذاشتهام عدول نخواهم کرد. در زندگی هم بزرگ ترین هدف من تأمین زندگی خانواده و پسرم است. بتوانم پدر خوبی باشم و اجازه ندهم این دنیای مادی دغدغههای زیادی به خانوادهام بدهد. همین!
به عنوان سؤال آخر میخواهیم تیم منتخب همبازیان پیروز قربانی در طول دوران فوتبال را جویا شویم؟
دروازه بان پرویز برومند را انتخاب میکنم. سهراب بختیاری زاده و مهدیهاشمینسب مدافعان وسط مورد علاقهام بوده و هستند. سمت راست خط دفاعی متعلق به محمد نوازی است و سمت چپ علیرضا نیکبخت واحدی! محمود فکریهافبک دفاعی این تیم میتواند باشد و جلوی او به عنوانهافبک هجومیکریم باقری را میگذارم که یک گلزن ذاتی بود. من کنار جان واریو بازی کردم و میدانم چههافبکی بود به همین خاطر او راهافبک چپ و مجتبی جباری را در سمت راست خط میانی میگذارم. زوج خط حمله مورد علاقه من هم علی دایی و رضا عنایتی خواهند بود.
و سرمربی این تیم؟
شادروان ناصر حجازی.
دیدگاهتان را بنویسید