زیرساختهای معدنکاری دیجیتال
دنیای معدن-محمدرضا خالصی مدیر ارشد تحلیل داده شرکت طلاوران- سوءاستفاده از واژگانی که گاه معانی آنها را هم به درستی نمیدانیم، همواره در جهان سوم رایج بوده است:
کلمات بزرگ، کارهای کوچک! یکی از جدیدترین انواع این نوع برخورد با مسائل مهم و علمی، بحث هوشمندسازی، دیجیتالسازی، هوش مصنوعی و امثالهم در صنایع است که امروزه نُقل هر مجلسی است و اغلب توسط کسانی طرح میشود که هیچگونه پیشینه علمی یا تجربی در این حوزه ندارند. دیجیتالسازی صنایع، یک «باید» است و نه یک «انتخاب» در این موضوع شکی نیست و بدون ورود به این عرصه، صنایع ما بهشدت از رقیبان بینالمللی عقب خواهند افتاد. لکن مساله اصلی، درک صحیح موضوع و تبدیل آن به یک برنامه «نتیجهگرا» و «اجرایی» و دوری از بزرگنمایی و تبلیغاتی کردن این موضوع (show off) است.
در حوزه کنترل اتوماتیک فرآیندها یک جمله کلیدی وجود دارد که درباره دیجیتالسازی هم کاربردی است: اشکال در طراحی یک فرآیند را با کنترل اتوماتیک نمیتوان برطرف کرد. وظیفه کنترل اتوماتیک، حفظ فرآیند در حالت بهینه است، ولی بهینهسازی قبل از آن باید انجام شده باشد. درباره دیجیتالسازی هم باید گفت، هرگز دیجیتالسازی و سپس هوشمندسازی یک فرآیند معیوب، موجب بهبود آن نمیشود. اگر آسیای انتخاب شده برای یک کارخانه خردایش، اشتباه انتخاب شده باشد و توان خردایش کانسنگ با تناژ درخواستی را نداشته باشد، هرگز دیجیتالسازی و هوشمندسازی کمکی نخواهد کرد. لذا معدنی که هنوز برنامهریزی تولید آن سنتی است، سیستم استخراج و ترابری آن متعلق به ۵۰ سال پیش است و مطالعات کافی ژئومتالورژیکی روی کانسنگ آن انجام نشده و طراحی کارخانه فرآوری آن، به صورت کپی از روی کارخانه دیگری بوده است، هرگز نباید به عنوان نخستین قدم، وارد دیجیتالسازی و هوشمندسازی شود.
وقتی صحبت از زیرساختهای لازم برای معدنکاری دیجیتال میشود اغلب به وجود اینترنت پرسرعت، وجود سنسورهای کافی در سیستم جهت برداشت داده، وجود متخصصان بینرشتهای، دسترسی به فضای ابری محاسباتی و امنیت شبکه اطلاعات و امثالهم توجه میشود. اینها زیرساختهای «لازم» هستند، اما نه تنها «کافی» نیستند بلکه در «اولویت» اول هم نیستند. اولویت اول، بازنگری کل فرآیندها و اصلاح سیستم است. مثلا در یک مجموعه داده اکتشافی که با نمونهبرداری غلط و همراه با خطای سیستماتیک انجام شده است، فواصل بین گمانهها مناسب نبودهاند و شیب و جهت و عمق آنها اشتباه انتخاب شده است، آنالیز نمونهها با خطا همراه بوده است و دادهها در یک سیستم مناسب و شفاف ارائه نشدهاند، با دادهپردازی پیچیده و هوش مصنوعی و ...، نمیتوان به دادههای صحیح رسید. کل فرآیند باید اصلاح شود. از کوزه همان برون تراود که در اوست: از دادههای غلط با هیچ روشی نمیتوان نتایج درست گرفت. اصلاح دستورالعملها و فرآیندها، پیشنیاز اصلی تحول دیجیتال است. این یک مسیر پله به پله است که نمیشود برخی پلهها را جا انداخت. زیرساخت اصلی معدنکاری دیجیتال، «نقشه راه» درست و دقیقی است که توسط یک تیم «اجرایی» باتجربه تهیه شده باشد و تعهدات اجرایی و عملی داشته باشد، نه اینکه مبتنی بر تحقیقات کتابخانهای کسانی باشد که اساسا یک بار یک کارخانه را از نزدیک ندیدهاند یا یک فرآیند اکتشافی یا استخراجی را از ابتدا تا انتها اجرا نکردهاند.
دیدگاهتان را بنویسید