248537

صرفه صفر صادرات فروآلیاژ

دنیای معدن: بخش معدن و صنایع معدنی در سال‌های اخیر متحمل تورم بسیار بالایی شده و از طرفی قوانین غیر‌کارشناسی باعث شده تا با وجود کیفیت بسیار بالا و همگام با استانداردهای جهانی عملا صادرات شرکت‌ها فاقد صرفه اقتصادی لازم باشد.

به گزارش دنیای معدن، از سوی دیگر بوروکراسی سفت و سخت اداری و فقدان نگاه حمایتی، عرصه را بر بخش تولید تنگ‌‌تر کرده است؛ به گونه‌‌ای که حتی در اغلب موارد تولیدکننده با انواع و اقسام تضامین قادر به دریافت تسهیلات از بانک‌ها نیست و البته بخش بازرگانی عمدتا از این حیث با استقبال بیشتری مواجه می‌شود. با وجود این برخی شرکت‌ها با احتساب تمامی‌‌ریسک‌‌ها، استفاده از روش‌های جدید معدنکاری و تولید محصولات منحصر به فرد حرف‌‌های بسیاری برای گفتن دارند.

متن پیش رو ماحصل گفت‌‌وگوی «دنیای‌اقتصاد» با مسعود محامی، مدیرعامل شرکت «فرو آلیاژ تام» در مورد عملکرد، چالش‌‌ها و راهکارهای پیش‌روی این صنعت است که در ادامه می‌‌آید.

جایگاه ایران را در بخش فروآلیاژ‌‌ها در دنیا چگونه ارزیابی می‌‌کنید؟

رتبه ایران در بخش تولید فولاد بین ۹ و ۱۰ در تغییر است و با توجه به کارخانه‌هایی که در حال ورود به مدار هستند، قطعا رتبه ایران در بخش فولاد بهتر می‌شود و در زمینه تولید فروآلیاژ نسبت به فولاد هم شرایط بهتری در دنیا داریم.

در بحث کیفی تا چه اندازه فروآلیاژ ایرانی را قابل رقابت با کشورهای صاحب‌نام می‌‌دانید؟

در حال حاضر فروآلیاژ ایران به دلیل کیفیت بسیار بالا و رعایت استاندارد به بسیاری از کشورهای اروپایی صادر می‌‌شوند؛ به گونه‌‌ای که حتی ما در برهه‌‌ای از زمان محصول‌‌مان را به کشور آلمان صادر می‌‌کردیم.

در رابطه با مشکلات تولید توضیح دهید.

در حال حاضر صرفه‌‌ای برای صادرات وجود ندارد؛ در واقع سال گذشته صادر‌کننده بوده‌ایم و امسال نمی‌توانیم با وارد‌کننده رقابت کنیم، چرا که در یک سال اخیر هزینه استخراج هر مترمکعب باطله‌برداری ۷۵‌هزار تومان بود و امروز این رقم به بالای ۱۶۰‌هزار تومان رسیده است؛ از سوی دیگر واردکننده برای واردات فروآلیاژ دلار ۴۰‌هزار تومانی دریافت می‌کند در حالی که ما با دلار ۷۰‌هزار تومانی در حال تولید هستیم و اگر بخواهیم صادر کنیم، ارز حاصله را باید به نرخ ۴۰‌هزار تومان به ریال تبدیل کنیم و این شرایط عملا تولید را متضرر می‌کند. تورم در بخش‌‌هایی مانند استخراج معدن در حالی اتفاق می‌‌افتد که از سال گذشته تا امروز به خاطر جلوگیری دستوری دولت، نرخ ارز در کشور ثابت بوده که البته این فنر هر روز در حال فشرده شدن برای جهش بیشتر است.

متاسفانه مسوولان ما برای اینکه تورم عمومی ‌‌کشور را نتیجه اتفاقات بیرونی و بین‌المللی نشان بدهند، عنوان می‌کنند که تورم به خاطر بالا رفتن نرخ ارز اتفاق می‌‌افتد در حالی که وضعیت کاملا بالعکس این اظهارات است و این تورم عمومی ‌‌است که با توجه به خلق پول توسط دولت و بانک‌ها و... نرخ دلار را بالا می‌‌برد که ارزش پول ملی به طور مداوم کاهش پیدا می‌کند. ما امروز در کشوری هستیم که ۵۰ میلیارد دلار نفت می‌‌فروشیم و ۱۰۰ میلیارد دلار یارانه انرژی می‌دهد در حالی که هزینه‌‌های دیگری وجود دارد و دولت برای پرداخت هزینه‌‌ها خلق پول می‌کند که تورم را به همراه دارد؛ همین امروز دولت اگر اقدام به ساخت مسکن کند برای پرداخت پول پیمانکاران خلق پول می‌کند و با این اقدام ارزش پول جیب مردم کاهش می‌‌یابد. متاسفانه مدیریت دولت‌‌ها در کشور ما مدیریت هزینه با پولی است که ندارند که در این صورت یا باید اموالشان را بفروشند یا با همان روش که اشاره کردم خلق پول کنند و راه دوم بسیار راحت‌‌تر است که در نتیجه مردم هر روز از نظر مالی ضعیف‌‌تر می‌‌شوند.

در سال‌های اخیر اشتباهات بزرگی را در بخش فولاد شاهد بوده‌ایم. چرا این اتفاقات افتاد؟

ما هیچ وقت کشورهای حوزه خلیج‌‌فارس را به عنوان کشورهای توسعه‌یافته قبول نداشتیم، اما این کشور‌‌ها متوجه شدند که نمی‌‌دانند و این گام بزرگی برای توسعه آنها بود. متاسفانه به عنوان کسی که در صنایع مختلف فعالیت داشته‌‌ام، صدور مجوزهای بدون کارشناسی در صنعت فولاد را شاهد بوده‌ام. به طور نمونه امروز نماینده مجلس برای حوزه انتخابیه دنبال دریافت مجوز کارخانه فولاد برای ایجاد اشتغال است و شاهدیم که در منطقه‌‌ای کارخانه‌‌های فولاد احداث می‌شود که اصولا مردم برای آب شرب هم با مشکل مواجه هستند. از سوی دیگر بحران تصمیم‌گیری یکی از معضلات صنعت فولاد است. یکی دیگر از معضلات این است که شایسته سالاری را در بخش‌‌های مختلف شاهد نبوده‌‌ایم. در حالی که در کشوری مانند ژاپن کسی می‌تواند به بالاترین سطح مدیریت برسد که تمامی ‌‌پله‌‌های قبل را در زمینه مربوطه طی کرده باشد، اما همواره شاهدیم که اصولا افراد فاقد تجربه به پست‌‌های بزرگ گمارده می‌‌شوند؛ حتی چنانچه فرد شایسته‌‌ای در بسیاری موارد هم انتخاب می‌شود، شخص مورد نظر به اندازه‌‌ای متحمل فشار می‌شود که نمی‌تواند تصمیم‌گیری لازم را برای نجات صنعت یا کارخانه از منجلاب اتخاذ کند و این در حالی است که در دنیا «مدیریت شتاب» مطرح است و دیگر کسی روی برنامه‌‌های چند ساله صحبت نمی‌‌کند.

به نظر می‌رسد نوعی رقابت برای اجرای طرح‌‌های توسعه در بین کارخانه‌های فولاد وجود دارد در حالی که در برخی مواقع اصولا اجرای چنین طرح‌‌هایی منطقی به نظر نمی‌‌رسد. در این خصوص با ما موافق هستید؟

این گونه نمایش‌‌ها از دولت‌‌ها آغاز می‌شود و در ادامه به صنایع سرایت می‌کند. این در حالی است که برخی از طرح‌‌های توسعه یا نمایشی است یا به هیچ عنوان چشم‌‌انداز طرح توسعه مورد نظر محقق نمی‌شود. از سوی دیگر رغبت چندانی برای سرمایه‌گذاری در کارخانه‌ها وجود ندارد.

 

دیدگاهتان را بنویسید